رنج زمانه
در زمانه ی سخت گاهی به سرم میزند که هم رنگ جماعت شوم و زندگی کنم بی هیچ دغدغه ای اما مگر می شود چگونه می توانم از این همه عادت دل برون برم بی هیچ نگرانی ای و زندگی کنم بی هیچ دغدغه ای در حالی که می دانم دلم هم رنگ نخواهد شد با جماعت کور دل و کج فهم که زندگی را فقط از دریچه ی چشمان تنگ خویش می بینند و مرا یارای همراهی با این جماعت نیست اما چه کنم که این عادت ها بند هایی شده اند بر وجودم و لحظه ای رهایم نمی کنند باید برون شد از این بندها اما چگونه در این تاریکی وحشت آور و دهشتناک چه کسی بی تمنا مرا یاری خواهد کرد تا بندهای اندیشه و عملم را پاره کنم و آزادانه در راهی که می دانم حقیقتی بیش نیست قدم بر دارم به راستی چه کسی....
Design By : Pichak |